این روزها در فضای سرود گاهی صحنههایی میبینیم که شایسته این هنر مقدس نیست؛ گروهها و مربیان به جای همافزایی، خودشان را رقیب هم میبینند. در حالیکه سرود، مسابقهای برای برد و باخت نیست؛ جبههای است که همه باید در کنار هم بجنگیم. هر گروهی که میخواند، صدای یک جبهه است؛ جبههای برای ایمان، هویت و آرمانها.
مشکل آنجاست که بعضی مربیان، بهجای اصلاح و راهنمایی، در برابر خطاهای همصنفانشان به نقدهای تند یا حتی تخریب روی میآورند. این در حالی است که بچههای گروه از مربی خود یاد میگیرند. اگر مربی اهل همدلی نباشد، نوجوانان هم بهجای رفاقت، رقابت ناسالم را تمرین میکنند.
ما سالها از شهدا برای این بچهها گفتیم؛ از ایثار، گذشت، فداکاری و دغدغهمندی برای دیگران. حالا باید از خود بپرسیم: راه و رسم شهدا در عرصه سرود چیست؟ آیا رقابتهای کودکانه و نگاه از بالا به پایین، شایسته این میدان است؟ یا اینکه باید مثل شهدا دست هم را بگیریم، همدیگر را بالا بکشیم و جبهه را با اتحاد قویتر کنیم؟
اگر سرود را جبهه بدانیم، آنگاه هر گروه، سنگری از یک میدان مشترک خواهد بود. جایی که شکست یک گروه، شکست همه است و پیشرفت یک گروه، پیشرفت جبههای بزرگتر. این فرهنگ همدلی، چیزی است که سرود را از سرگرمی ساده به یک حرکت تربیتی و ماندگار تبدیل میکند.
دیدگاهتان را بنویسید