در ادامهی سلسله نقدهای فنی، انتقادی و طنزآمیز در ساختار سرودپاد، این بار به سراغ قطعهی «ایران ویژه مدارس» میرویم؛ اثری که تولید آن را اداره آموزش و پرورش بر عهده داشته و به نوعی تلاشی برای احیای گروه سرود نسیم رحمت به سرپرستی جابر قربانینسب محسوب میشود؛ گروهی که روزگاری در صدر گروههای سرود کشور بود، اما سالهاست که از آن جایگاه فاصله گرفته است.
به نظر میرسد این قطعه قرار بوده یک تیر و چند نشان باشد: بازگشت موفق یک گروه مطرح، ساخت اثری ملی-مذهبی برای مدارس، و البته استفاده از یک «ملودی مطمئن». اما آیا این تلاش به ثمر نشسته یا صرفاً به یک خاطرهبازی ضعیف تبدیل شده است؟
نوستالژی با طعم تأخیر: تفکر «قدیمیپسند»
انتخاب سرود «ای میهن خدایی» که ماهها قبل در صدر توجهات قرار داشت، بزرگترین پاشنهی آشیل این پروژه است. سازندگان، به گمان خلق یک اثر ماندگار با تکیه بر محبوبیت گذشتهی این ملودی، از این نکته غافل شدهاند که از زمان صدرنشینی این اثر، مدت زیادی گذشته است. این حجم از تأخیر در پردازش به یک موضوع روز، نشاندهندهی یک تفکر قدیمیپسند و عقبمانده در طراحی محتواست. انگار آموزش و پرورش و جابر قربانینسب همچنان دوست دارند با فناوری دههی ۷۰ شمسی با مخاطب امروز ارتباط برقرار کنند.
فارغ از اینکه ما به سبب شنیدن زیاد، مفهوم جدیدی از شعر دریافت نمیکنیم، با خود میگوییم شاید ارتباط این شعر به شروع مدارس با تغییرات جزئی در شعر یا تصویری بسیار قوی، این اثر را کمی نوآورانه کند. اما متأسفانه هر چه پیش میرویم، تغییر و نوآوری مورد انتظار در شعر رخ نمیدهد.
تصویری با سناریوی تکراری: فرار کادر مدرسه یا بی فکری محتوایی؟
در حوزهی تصویر، با یک سناریوی واحد و بسیار ساده روبرو هستیم: دانشآموزانی که مشغول ساخت یک مدرسه هستند. این ایده در نگاه اول فداکارانه است، اما با یک سؤال بیپاسخ در ذهن مخاطب روبرو میشود: چرا این مدرسه باید توسط دانشآموزان ساخته شود؟ مگر کادر مدرسه، معماران، یا افراد مرتبط با ساخت و ساز فرار کردهاند؟
این سناریو، به جای تقویت نقش علمی و تربیتی دانشآموز، او را در صرفا در نقش یک «کارگر» جهادی قرار میدهد؛ برداشتی که قطعاً بیمنطق و صرفاً ابزاری برای پر کردن نماهنگ است. ما تا پایان اثر، تنها همین سناریوی تکراری ساخت مدرسه را میبینیم و هیچ اتفاق جدیدی رخ نمیدهد.
علاوه بر این، تصویر اولیه تلاش دارد روزهای تلخ دود و موشک را یادآوری کند. این برداشت، بدون در نظر گرفتن موفقیتهای نظامی و اجتماعی ایران، یک تصویر ناقص و تلخ ارائه میدهد. عجیبتر اینکه در طول نماهنگ، تصویری از دشمنستیزی یا پیروزی فعال نمیبینیم و تنها به حالت تدافعی، یعنی ترمیم خرابی ایجاد شده، اشاره داریم.
ریشهی مشکل: ذوقزدگی کور!
همهی این مولفهها، از تأخیر در انتخاب موضوع تا ضعف سناریوی تصویری و محتوایی، نشان از بیفکری در طراحی محتوایی اثر دارند. به نظر میرسد تولیدکنندگان صرفاً دچار ذوقزدگی از یک ایدهی کلی شدهاند: «استفاده از سرود ای میهن خدایی درباره مدرسه!». و این ذوقزدگی، جلوی طراحی دقیق، بهروز و منطقی را گرفته است.
با این حال، عجیبتر از خود اثر، مسیر پخش آن است! صرفاً به دلیل تشکر رهبری از این سرود در یک مقطع زمانی خاص، چنین ساختههایی به صورت بیوقفه و بدون در نظر گرفتن کیفیت فعلی، در مسیر پخش شبکههای تلویزیونی قرار میگیرند. این رویکرد، انتقادپذیری و استاندارد کیفی را در تولید آثار سرود به شدت پایین میآورد و تنها به تکرار یک فرمول شکستخورده میانجامد.
دیدگاهتان را بنویسید